در این متن در صدد آشکار ساختن پروژه نفوذ واقعی هستیم که علی رغم طولانی بودن توصیه به مطالعه دقیق و با حوصله آن میکنم .
وقتی انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، دنیا در شوکی عجیب و عظیم فرو رفت . بعد از آنکه به خود آمدند، اولین قدمشان این بود که سعی کنند که در رهبری نظام نفوذ کنند .بهترین کار مذاکره بود .
لذا یک هیئت آمریکایی به ترکیه آمد تا وارد ایران شده و با چند شخصیت برجسته از جمله امام خمینی ره دیدار و مذاکره کنند.
برخی نیز از این قضیه خوشحال بودند . اما امام در نامه ای قاطع به مسئولین نظام هشدار داد که هیچکس حق مذاکره و ملاقات با این هیئت آمریکایی را ندارد .
این اولین و آخرین نامه ای بود که از سوی امام خمینی ره بدون « بسم الله الرحمن الرحیم » شروع میشد .
هشداری قاطع و نکوهنده همانند سوره برائت « توبه » قران !!
قدم اول دشمن با شکست مواجه شد !!
امام ره کسی نبود که بتوانند در او کوچکترین نفوذی بکنند !!
در قدم دوم دشمن پیش بینی میکرد که به خاطر سن بالای امام ره او چند سالی بیشتر بر جایگاه ولایت تکیه نمی زند و پس از او لاجرم باید جانشینی باشد، لذا با رصد نمودن درصدد برآمدن که بفهمند کدام یک از افراد سرشناس پیرامونی امام می تواند به عنوان جانشین امام مطرح شود .
تنها شخصی که در آن ایام می توانست در چنین جایگاهی قرار بگیرد مرحوم منتظری بود . لذا پس از شکست پروژه اول « نفوذ در امام » پروژه دوم « نفوذ در رهبر آینده » را کلید زدند .
نفوذی سید مهدی هاشمی برادر داماد مرحوم منتظری رئیس دفتر ایشان در بیت مرحوم منتظری آقای سید هادی هاشمی بود و مخابره اخبار محرمانه نظام به دشمنان داخلی و خارجی در همین راستا انجام شد .
متأسفانه هاشمی رفسنجانی در آن دوران خواسته یا ناخواسته !! مانند این دوران آب به آسیاب دشمن ریختند و آنکار ؛ قرار دادن قائم مقامی آقای منتظری و تعیین ایشان به عنوان رهبر آینده در دستور کار مجلس خبرگان بود .
کاری که بدون اطلاع امام ره و مخفیانه صورت گرفت و وقتیکه امام توسط مرحوم محمدی گیلانی مطلع میشوند به صورت پیغام و بعد حتی حضوری رفسنجانی را از اینکار منع می کنند !! که با وجود مخالفت صریح امام ره آقای رفسنجانی ایشان را در تنگنا و مأذورات میگذارند و کار خود را پیش می برند .
این تنها موردی نیست که هاشمی رفسنجانی در مقابل رأی صریح ولی فقیه ایستادگی می کند .
پس از انتخاب آقای منتظری به عنوان قائم مقام و جانشین امام، دشمن خوشحال شده و امیدوار به پیروزی شد و اتفاق? در این راستا پیروز هم شده بود و ...
...ادامه مطلب در قسمت بعد
ما ادعا نداریم که بهترینیم اما مدعی متفاوت ترین کانال خبری تحلیلی هستیم .
http://telegram.me/joinchat/B2ZCsz3AUNCPCA9gvZn4Uw
قسمت دوم
... و به خوبی پروسه نفوذ در رهبر آینده را کامل کرده بود !!
به گونه ای که آقای منتظری در مقابل نظام و امام ایستاد و از خط خارج شد و این فقط خواست خدا و از الطاف خفیه الهی بود که در زمان امام از خط خارج بودن ایشان محرز شد و به دوران پس از امام نکشید که اگر پس از رحلت امام بود، کشور و نظام و انقلاب از دست می رفت.
همان طور که امام ره در آخرین نامه خود به ایشان، علاوه بر اینکه ایشان را فردی ساده لوح خطاب می کنند، می فرمایند : شما بعد از من کشور را به دست لیبرال ها می دهید.
این گفته امام بخوبی خبر از موفقیت دشمن میدهد، اما این پروژه هم با حرکت هوشمندانه و الهی امام و لطف حق، به شکست انجامید. امام تنها چند ماه قبل از رحلتش آقای منتظری را برکنار نمود و دشمن را در شوکی بزرگ فرو برد !! دشمن همه تلاش های خود را بر باد رفته می دید و نمی دانست چه بکند.
از طرفی دیگر بعد از آقای منتظری شخص شاخصی در میان یاران امام وجود نداشت که بتوان او را جانشین امام معرفی نمود تا پروسه نفوذ در مورد او هم جاری شود. اقدام انقلابی امام و عدم وجود فردی شاخص، دشمن را سر در گم کرد و تنها می توانست امیدوار باشد که ایران بعد از امام ره به خاطر نبود رهبری شاخص، خود به خود سقوط خواهد کرد.
امام ره به ملکوت اعلی پیوست و علیرغم کارشکنی های آقای اکبر هاشمی رفسنجانی، با لطف و عنایت خاصه الهی، سید علی خامنه ای به عنوان امام و ولی فقیه جامعه معرفی شد.
دشمن پروژه سوم را کلید زد و آن نفوذ در رهبری بود.
هر چه بیشتر تلاش می کرد، کمتر نتیجه می گرفت. ایستادگی و ثبات قدم و اعتقاد رهبری، دشمن را نا امید کرد و پروژه سوم دشمن برای نفوذ در رهبری نظام را ناکام گذاشت و به شکست منجر کرد !!
غیر قابل نفوذ بودن رهبری و نیز جوان بودن ایشان، امید دشمنان را نا امید ساخت. آنها نه می توانستند در حضرت آقا نفوذ کنند و نه میتوانستند تا از دنیا رفتن او بایستند، چرا که او جوان بود و سلامت و بر حسب ظاهر قرار بود مدتها زمام امامت جامعه را به دست بگیرد.
از سوی نیز نمیتوانستند حدس بزنند که بعد از این رهبر چه کسی رهبر خواهد شد که در او نفوذ کنند. لذا راه نفوذ در رهبری نظام تا ده ها سال به روی دشمن بسته شد. لذا پروژه چهارم از سوی دشمن کلید خورد که همان : نفوذ در ارکان و مسئولان نظام بود. طبیعی است که بعد از رهبری که از نفوذ در او ناامید بودند ...
شاخص ترین فرد نظام آقای اکبر هاشمی رفسنجانی بود که در زمان امام ره نیز چراغ سبز هایی از او در قضایای مختلف از جمله مک فارلین دریافت نموده بودند و او اینک ریاست جمهوری را نیز به عهده داشت.
به صورت خلاصه بگوییم که نفوذ فرهنگی شروع شد و فرهنگ اقتصادی و فرهنگ ارتباط در زمان آقای هاشمی رفسنجانی به شدت دستخوش نفوذ گشت.
اینگونه که ایشان و دولت ایشان در اقتصاد، تکنوکرات بودند و این تفکر با عدالت اسلامی ناسازگار بود و تفکری لیبرالی بود.لیبرال، همان مکتبی که امام خمینی ره از ترس اینکه مرحوم منتظری کشور را بعد از او به لیبرال ها ندهد، او را عزل نمود. و اینک بلافاصله پس از امام اقتصاد کشور توسط آقای رفسنجانی و همفکرانش، اقتصادی لیبرالی و غیر اسلامی و ضداسلامی شد. اشرافیت توسط ایشان نهادینه شد، به گونه ای که در نماز جمعه همان زمان ها رسما اعلام می کرد که ما باید مانور تجمل و اشرافیت بدهیم.
« همین کاری که اکنون فرزندان ایشان مرتکب می شوند، مانور تجمل، اما با پول بیت المال »
فرهنگ اقتصادی کشور به شدت مورد نفوذ دشمن قرار گرفت و دشمن در این راستا موفق شد !!
...ادامه مطلب در قسمت بعد
.سمت سوم
قدم دیگر نفوذ در فرهنگ زندگی و اعتقادی مردم، و به اصطلاح نفوذ در سبک زندگی مردم بود. این قدم با همراهی های آقای خاتمی خواسته و نخواسته _ با دشمن برداشته شد و فرهنگ کشور و سبک زندگی مردم آن چنان دست خوش تغییرات شد که به واقع به راحتی نمی توان این دوره را با قبل از این دوره مقایسه نمود.
با حمایتهای دولت اصلاحات و مجلس اصلاحات و عوامل نفوذی دشمن در روزنامه های زنجیره ای، قدم نفوذ در سبک زندگی مردم نیز تا حدود زیادی با موفقیت برداشته شد.
در این شانزده سال _ هاشمی و خاتمی _ همزمان با نفوذ در فرهنگ اقتصادی و فرهنگ سبک زندگی، پروژه نفوذ در اشخاص و مسئولین نیز کلید خورد.
خیل عظیم اصلاح طلبهایی که امروزه مهمان و میزبان شبکه های ماهواره ای دشمن هستند، از همین عناصر مورد نفوذ هستند !! و صد البته نفوذی های دیگری در کشور ماندند تا در زمان خود به کار بیایند.
با همه این نفوذها، باز هم قطار نظام و انقلاب از ریل مستقیم خود منحرف نمی شد و این مساله دوباره دشمن را سر در گم کرد. دانستند تا ولی فقیه هست، هرقدر هم که نفوذ کنند، ولی فقیه قطار انقلاب را هدایت خواهد کرد. خصوصا که با روی کار آمدن دکتر احمدی نژاد که شعارهای انقلاب را بر سر دست گرفت، قدرت گفتمان سازی رهبری را به عیان دیدند. پروژه چهارم آنها اگرچه کشور را عقب انداخت، اما باز هم به پیروزی نهایی که استحاله درونی نظام بود، نرسید . لذا پروژه پنجم را کلید زدند .
پروژه پنجم حذف رهبری است که اکنون در آن به سر می بریم !! دشمن دید نمی تواند با وجود رهبر مقتدر انقلاب کاری از پیش ببرد لذا در صدد بر آمد تا او را هر طوری که شده از سر راه بردارد .
برای اینکار باید چند مرحله در نظر گرفته می شد :
مرحله اول کاهش محبوبیت رهبری در میان مردم است !!
این پروژه را با تهمت بستن و افترا و تخریب جایگاه ایشان کلید زدند. ساختن مستندهایی برضد مقام معظم رهبری که در بی بی سی پخش شد، و تهمت های اقتصادی به ایشان و فرزندشان !! در همین راستا صورت گرفت. اینکار آنقدر سخیف و ذلیلانه بود که جز در دل آنهایی که خود با نظام دشمن اند، تاثیری نگذاشت.
چنانکه حتی تحلیلگر دائمی شبکه های دشمن، عطاء الله مهاجرانی در شبکه بی بی سی میگوید : در پرونده اقتصادی آقای خامنه ای نه تنها یک نقطه سیاه، بلکه حتی یک نقطه خاکستری هم دیده نمیشود !!
الفضل ما شهد الأعداء
خوشتر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران
تهمت های اقتصادی و اختلاس ها و سرمایه های آن چنانی پسران رهبری، سکانس دیگری از این پروژه ها بود که شاید به این واسطه از محبوبیت رهبری بکاهند. این پروژه هم به دلایلی موفقیت آمیز نبود و به شکست انجامید.
مرحله بعدی، شکستن اقتدار و فصل الخطاب بودن رهبری و تبدیل او به عنوان یک مقام تشریفاتی است. موسوی خوئینی ها، پدرخوانده اصلاحات، راه کنترل حضرت آقا را شکستن قبح فصل الخطاب بودن ایشان معرفی می کند، در این راستا نیاز بود کسی بر سر کار باشد که بتواند با رهبری به مقابله برخیزد.
موسوی همان شخصی بود که در دوران امام و ریاست جمهوری رهبری، به عنوان نخست وزیر دائما در تضاد و مخالفت با حضرت آقا به سر می برد. تا آنجا که در دور دوم آقا حاضر به پذیرش او نشد و فقط زمانی که مجبور شد، او را به اکراه پذیرفت.
استعفای ناگهانی موسوی از نخست وزیری و نامه توبیخ آمیز امام ره به میرحسین و نپذیرفتن استعفای او، نشان گر عمق تضاد و شکاف میان موسوی و حضرت آقا بود.
موسوی به دلیل مخالفت شدید با حضرت آقا، پس از اینکه ایشان به عنوان رهبر معرفی شد، 20 سال خانه نشین شده بود!! و از هرگونه مقام اجراییِ درون نظام دوری جست تا نکند که مجبور شود نظر آقا را بپذیرد و یا با ایشان همکاری کند.
در سال 88 موسوی را آوردند تا در مقابل رهبری قد علم کند !! رای که نیاورد، آن فتنه را بر پا نمودند. احمدی نژاد هم نشان داده بود که سرباز وفادار حضرت آقاست و بارها در مقابل جریان زر و زور و تزویر ایستاده بود و پوزه آنها را به خاک مالیده بود، او دردسری تازه برای جریان نفوذ شده بود .
او حکم خاکریز را برای رهبری ایفا می نمود و منافقین باید اول این خاکریز را تصاحب می نمودند تا محاصره رهبری را تکمیل کنند !!
آنها به هر روشی دست زدند تا احمدی نژاد را ترور شخصیت کنند!! تا پس از او شخصی مانند او کشور را اداره نکند و با انواع اتهام های کذب و مدیریت اذهان و نیز ساده لوحی و همراهی عده ای از جبهه خودی و با تبلیغات و شانتاژهای رسانه های داخلی و خارجی کاری کردند مردم به ادامه مسیر او رأی ندادند.
ادامه مطلب در قسمت بعد
ما ادعا نداریم که بهترینیم اما مدعی متفاوت ترین کانال خبری تحلیلی هستیم .
لذا گزینه بعدی انتخاب شد : حسن روحانی !!
همان شخصی که در سال 65 با مقام اسرائیلی در فرانسه دیداری مخفیانه میکند و خواهان اعمال فشار بیشتر بر امام ره است و امام را شخصی تندرو معرفی می کند و خود و همفکرانش را افرادی معتدل که خواهان دوستی با دشمن هستند.
روحانی با رأیی شکننده رای می آورد !! بماند چگونه ...
در پس تمام گفتار و کردار روحانی، قداست زدایی از ولی فقیه و شکستن فصل الخطابی اوست !!
ولی فقیه میگوید : به مذاکره به آمریکا خوشبین نیستم، روحانی می گوید : خوشبینی و بدبینی در مسائل سیاسی احمقانه است، باید واقع بین بود !! رهبری مذاکره در غیر پرونده هسته ای را ممنوع می کند، ظریف و کری عاشقانه در ارتباطند !! آقا دست دادن به دستهای چدنی که دستکش مخملی دارد را منع می کند، ظریف دست می دهد !! رهبری اقتصاد مقاومتی می گوید، درهای واردات باز می شود !! رهبری اعتدال را اسلام معرفی می کند، روحانی مؤمنان و انقلابی ها را تندرو می نامد !! حضرت آقا خط قرمز مشخص می کند برای مذاکرات، دولت خط قرمزها را می شکند !!
رهبری بازدید از مراکز نظامی را ممنوع می کند، اجازه بازدید از مراکز نظامی را دولت می دهد، و ...عملا در این دولت هیچ گفته فرمایش حضرت آقا عملی نشده و در حقیقت بر خلاف آن صورت گرفته است.
اینکارهای دولت به مرور زمان، و با همراهی عناصری چون هاشمی رفسنجانی، لاریجانی و... خواسته و ناخواسته فصل الخطاب بودن رهبری را لااقل در کلان شهر تهران، به شدت کاهش داد. به گونه ای که در انتخابات اخیر ، تقریبا صد در صد توده مردم خلاف نظر آقا عمل کردند.
آقا فرمود که ببینید دشمن چه میخواهد، شما خلاف آن عمل کنید. اما مردم چه کردند؟ کاملا به عکس فرمایش آقا و موافق نظر دشمن پیش رفتند و به لیستی رای دادند که نه تنها مورد حمایت انگلیس و اسرائیل و داعش و وهابیت و ...بود، بلکه حتی اعضای این لیست به خودشان زحمت اعلام برائت از حامیانشان را هم ندادند.
آری، دشمن در پروژه عبور از رهبری تا اینجای کار موفق بود و امت انقلابی، همچنان خواب
همزمان به قداست زدایی از رهبری و شکست فصل الخطاب بودن ایشان، نیاز است که کم کم پروژه حذف رهبری کلید بخورد که خورد.
تلاش برای تصاحب مجلسین در این دوره توسط نیروهای دولت و رفسنجانی، با همراهی دشمنان نظام، در همین راستا تعریف می شود. حذف فیزیکی رهبری به چند گونه قابل طرح است :
1. از راه قانونی اقدام کنند، به اینصورت که اصلاح قانون اساسی را در دستور کار قرار داده و رهبری شورایی را مطرح سازند.
در این میان و در شورای رهبری، رهبری تنها یک رای دارد و اکثریت با دار و دسته نفوذی ها است و به این ترتیب نظام از زیر نظر صائب رهبری خارج می شود.
رفسنجانی با مطرح کردن شورای رهبری، استارت این امر را زد !!
2. با مطرح کردن نظارت بر رهبری، رهبری را در تنگنا قرار داده به این صورت که با هر نظر رهبری که مخالف آنها است، به بهانه نظارت مخالفت ورزیده و رهبری را کانالیزه نمایند و تنها آن نظر را که مطابق میل آنها است را تایید کنند. رفسنجانی با طرح نظارت بر رهبری، این پروژه را نیز کلید زد !!
3. فردی را به عنوان قائم مقام رهبری فعلی _ به بهانه بالا بودن سن رهبری _ تعیین کنند که طبیعتا رفسنجانی گزینه اول خواهد بود. قائم مقام رهبری اختیارات عدیده ای دارد که می تواند مشکل ساز شود.
4. شخصی را به عنوان جایگزین رهبری انتخاب کنند و عدم کفایت رهبری را اعلام کرده، او را برکنار کنند و فرد منتخب جدید را جای رهبری بنشانند.
5. پروژه ترور رهبری و شهادت ایشان، اگرچه این مسئله کمی دور از ذهن تلقی می شود، اما شواهدی مؤید این مطلب هست که تنها یک نمونه را ذکر می کنم :
آقا قبل از انتخابات اخیر بارها و بارها بر اهمیت انتخابات خبرگان تاکید نمودند و چندین بار فرمودند : که اشخاصی را انتخاب کنید که صالح باشند و دلسوز کشور باشند!!. چرا که اینان قرار است « در نبود رهبر فعلی و بعد از مرگ او » رهبر جدیدی را انتخاب کنند.
چرا آقا چندین مرتبه این جمله را تکرار نمودند؟ آیا قرار است همان هایی که متهم به دست داشتن به بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری، مرگ حاج احمد آقا و آیت الله مشکینی هستند، دست خود را به خون امام جامعه هم آلوده کنند؟
یأایُّها الغافلون
ما غافلیم و این بار دزد در روز روشن آمده و دارد تمام نظام را به تاراج می برد و ما همچنان اسیر بازیهای حزبی هستیم. نکند که امام جامعه به مسلخ برود و ما همچون کوفیان تنها برای تن پاره پاره او زجه تزویر بزنیم؟
تاریخ در حال تکرار شدن است !!
آقا را دریابیم، آقا غریب است، یأایها الغافلون !!
عضویت در #کانال_مهرورزان_2
http://telegram.me/joinchat/B2ZCsz3AUNCPCA9gvZn4Uw
.